دوشنبه / ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ / ۱۳:۱۸
سرویس : مجامع علمی
کد خبر : ۱۵۳۹۵
گزارشگر : ۲۳۷۷۳
سرویس مجامع علمی
دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار کرد

گزارش کامل نشست تخصصی رسانه و سبک زندگی

گزارش کامل نشست تخصصی رسانه و سبک زندگی
(دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱) ۱۳:۱۸

 

هم‌اندیشی تخصصی رسانه و سبک زندگی روز دوشنبه 20 تیر ماه 1401 از ساعت 10 الی 11:30 در دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد.در این نشست که لیلا وصالی، معاون آموزش انجمن سواد رسانه ای و مدرس دانشگاه؛ فاطمه شیخ علی زاده خبرنگار خبرگزاری رکنا و دکتر گیتا علی آبادی، مدیر کل دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها حضور داشتند محورهایی همچون :تاثیرات رسانه ها بر سبک زندگی افراد جامعه انسانی، پیامدهای القا سبک خاصی از زندگی بر مردم و  ارائه راهکارهایی برای کاهش تاثیرات منفی و افزایش تاثیرات مثبت رسانه ها بر سبکهای مختلف زندگی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

در ابتدای نشست دکتر گیتا علی آبادی ؛مدیر کل دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها اظهار داشت:رسانه ها به عنوان موثرترین و بهترین ابزارهای انتقال پیام در تاثیرگذاری و شکل دهی سبک زندگی جایگاه ویژه ای دارند. در حوزه دیداری و شنیداری و مکتوب و مجازی، رسانه ها دارای کاربردهای ویژه هستند و با شیوه های گوناگونی باعث تغییر یا تقویت باورها در زمینه های مختلف می شوند. دخالت در تغییر عقاید، ارزش ها، مهارت ها و سلیقه ها و در کل تغییر سبک زندگی یکی از کارکردهای رسانه است. اصلی ترین هدف رسانه ها، جریان سازی در عرصه سبک زندگی است. رسانه ای در این زمینه موفق تر است که بتواند اعتماد مخاطب خودش را در القای پیام جلب کند. با این پیش زمینه نشستی با عنوان رسانه و سبک زندگی برای بسط بیشتر موضوع تاثیرات رسانه بر سبک زندگی در حال برگزاری است و این سوال مطرح می شود که:رسانه ها چه تاثیری می توانند بر سبک زندگی افراد جامعه بگذارند؟از خانم وصالی ،معاون آموزش انجمن سواد رسانه ای درخواست میکنم تا به این سوال پاسخ دهند.

 گزارش کامل نشست تخصصی رسانه و سبک زندگی

لیلا وصالی، معاون آموزش انجمن سواد رسانه ای و مدرس دانشگاه در این خصوص گفت: تأثیر رسانه‌ها بر زندگی مردم تأثیری انکار‌ناپذیر است. برای مثال ساده‌ترین تأثیر تبلیغات بازرگانی آنهاست که در لایه‌های پیچیده‌تر و عمیق‌تر تأثیرات بسیار فراتر و گسترده‌تر خواهد داشت. رسانه در مناسبت‌های مختلف بسیار جهت دهنده و نسبت به موضوعات برجسته بستر جامعه بسیار تأثیرگذار است. برای مثال در بحث پندمیک کرونا، رسانه‌ها در تغییر سبک زندگی و راههای جلوگیری از سرایت و شیوه برخورد با بیماری را به مردم آموزش دادند و علیرغم عدم آمادگی مردم در بازه زمانی کوتاهی موفق به تغییر چشمگیر سبک زندگی‌شان شوند. ویژگی آگاهی‌سازی و آموزش‌های رسانه‌ای نقش روشنی ایفا کرد. در مقاطع زمانی طولانی مدت در لایه‌های عمیق تأثیرات بسیار و انکار‌ناپذیر دارد که خواسته یا ناخواسته نقش رسانه را در زندگی مردم بارز می‌کند.

بخشی از تأثیرات  رسانه بر سبک زندگی مردم غیرتعمدی است که باید سعی کرد تعمداً تأثیرات مثبت در جهت پیشرفت سبک زندگی مردم را شاهد باشیم و بخش بزرگ ماجرا آن است که رسانه‌ها به چه نحوی فعالیت خود را ادامه دهند که صرف بازدید و ویو و کلیک نباشند بلکه تأثیرات مثبت از طریق آموزش سبک مناسب زندگی به مردم باشد. به فرض مناطق جنوبی کشور به شدت نیازمند آموزش در زمینه سبک زندگی هستند باید ارزیابی کرد که یک گزارش 1500 کلمه‌ای چه تعداد مخاطب از این منطقه جغرافیایی کشور را دربر می‌گیرد؟ پس باید آنچه که در دسترس مردم است را در جهت اطلاع‌رسانی و نقش اصلی رسانه استفاده کنیم. همانطور که اشاره کردید بهترین وسیله گوشی‌های هوشمندی است که به وفور در اختیار مردم است. حجم بسیار زیاد سایت‌ها و منابع اطلاع‌رسانی که بعضاً شاید چندان معتبر نباشند. پس به نظرم کسانی که تخصصی‌تر فعالیت می‌کنند باید در بحث مدیا فعال‌تر باشند و فقط به رسانه مکتوب اکتفا نکنند چرا که اگر در بحث مدیا ضعف داشته باشیم رسانه‌های ضعیف‌تر بیشتر نمود می‌یابند و بیشتر بر سبک زندگی مردم تأثیر خواهند گذاشت. باید اشاره کرد که غالب فعالیت‌های آن رسانه‌های ضعیف به موضوع مد اختصاص دارد که تأثیر بارز بر ظواهر دارند نه آگاه‌سازی. در رسانه‌ای که فعالم به شدت به این موضوع تأکید دارم که حتماً یک خبر کوتاه در قالب نریشین (Naration )به صورت مدیا ارائه شود چرا که در حال حاضر مردم ما بیشتر ترجیح می‌دهند که ببینند تا بخوانند. پس اگر بخواهیم مؤثر باشیم باید سعی کنیم با ارائه مدیا، تصاویری که برای سنین مختلف با آگاهی و جذابیت به هدف تأثیرگذاری برسیم.  

 گزارش کامل نشست تخصصی رسانه و سبک زندگی

فاطمه شیخ علی زاده خبرنگار خبرگزاری رکنا در ادامه افزود:از آنجا که سالهاست در زمینه سوادرسانه‌ای فعالیت دارم ترجیح می‌دهم از این زاویه به موضوع سبک زندگی نگاه کنم.

در تعریفی که در سواد رسانه‌ای داریم آن را توان دست‌یابی، تحلیل، ارزش‌گذاری و تولید محتوا ارائه می‌کند و در مرحله سوم این تعریف برای دارا بودن سواد رسانه‌ای نیازمند ارزش‌گذاری پیام‌ها هستیم تا بتوانیم از این طریق آنها را ارزیابی کنیم. خیلی اوقات برای ارزش‌گذاری پیام ابتدا نیازمند شناخت ارزش‌های خود هستیم. برای شناخت آن ارزش‌ها که بخش عمده آنها سبک زندگی محسوب می‌شود اگر فاقد چنین پیش‌فرض ذهنی باشیم قادر به ارزیابی پیام‌ها نخواهیم بود. به همین دلیل در مواجه با عمده پیام‌های شبکه‌های رسانه‌ای قادر به ارزیابی و ارزش‌گذاری آنها نخواهیم بود و باعث می‌شود که هر چیزی که به ما گفته می‌شود به سادگی بپذیریم. متأسفانه امروزه شاهد اختلاط معنایی بسیاری در ذهن افراد مختلف هستیم. تصور ما بر آن است که ایرانی مسلمان هستیم اما وقتی نوع رفتار، نگرش و کارهایمان را بررسی می‌کنیم می‌بینیم تفکرات مختلف با تفکرات ما بدون اینکه از آن مطلع باشیم با هم ممزوج و مخلوط شدند. بنابراین انواع تفکرات را بررسی می‌کنیم و بر اساس سه تفکر اصلی که در دنیا وجود دارد و مؤلفه‌های سبک زندگی ایرانی، اسلامی را شناسایی می‌کنیم تا در نهایت بتوانیم در سواد رسانه‌ای امکان ارزیابی داشته باشیم. آقای آلفرد آدلر چهار نوع سبک زندگی را به ما معرفی می‌کند که در محتواهای رسانه‌ای مشاهده می‌کنیم که اگر به آنها اشراف نداشته باشیم و نشناسیم قادر نخواهیم بود که گیم، فیلم، کارت‌خوان، انیمیشن و محصولات رسانه‌ای که جهت مصرف برای خود یا فرزندانمان به درستی برگزینیم و بدانیم از چه دیدگاهی نشأت گرفته است؟ و ایا باید آن را به عنوان یک سبک زندگی درست بپذیرم؟ این چهار نوع سبک عبارتند از:

1.سبک زندگی حکمران یا سلطه‌گر، این افراد تمایل زیادی برای حکمرانی به دیگران دارند و خواسته‌های خودشان همیشه در اولویت است و علاقه اجتماعی بسیار ضعیفی دارند. نمونه‌هایی از این نوع شخصیت در گیم‌ها، کارتون‌ها استخراج کرده بودم که امکان بارگذاری را نداشتیم. گیمرهایی که از این نوع سبک زندگی حکمران القاء شده به واسطه آن بازی بهره می‌برند، ناخودآگاه آن را به عنوان سبک زندگی درست می‌پذیرد و آنجاست که ما بین آنچه که به فرزند می‌گوییم و آنچه که به عنوان خوراک رسانه‌ای در اختیارش گذاشتیم دچار تناقض می‌شویم.

2. سبک زندگی اجتنابی: کسانی که از ترس اینکه اشتباه کنند کاری انجام نمی‌دهند و مدام سعی دارند که خود را مصون نگه دارند و این مصونیت از طریق عدم فعالیت تأمین می‌کنند، این سبک زندگی هم فاقد علاقه اجتماعی است.

 3. سبک زندگی گیرنده: آقای آدلر روانشناس اتریشی بر این نوع سبک زندگی تأکید دارند و همه ما با آن آشنا هستیم. وی می‌گوید بیشتر افراد تابع این سبک زندگی هستند در سبک زندگی گیرنده همیشه منتظریم فرد دیگری مشکلات ما را حل کند و دائم منتظر دریافت از دیگرانیم و خدماتی به ما برسانند بنابراین در سبک زندگی گیرنده هم علاقه اجتماعی وجود ندارد و از آنجا که فرد متوقع است که دیگران مشکلاتش را حل کنند دائماً با سرخوردگی مواجه است.

4. سبک زندگی علاقه و سودمندی اجتماعی است: در سبک زندگی سودمندی اجتماعی، فرد علاوه بر تلاش جهت رفع مشکلات خود و برآورده کردن نیازهای خود، به اینکه چه کمکی به دیگران می‌تواند بکند و می‌تواند برای جامعه چه نفعی داشته باشد هم فکر می‌کند و آنها را در راستای هم قرار می‌دهد و این سبک به تفکر مسئولیت اجتماعی، که در انواع تفکرات می‌شناسیم، نزدیک است.

بنابراین سه سبک قبلی فاقد علاقه اجتماعی هستند و این سبک دارای علاقه اجتماعی است. در بررسی‌ها در گیم‌ها، محتواهای رسانه متوجه می‌شویم که قالب آنها در سه سبک فاقد علاقه اجتماعی هستند که به دنبال آن نیستیم. شاید لازم باشد با شناخت این سبک‌ها بتوانیم بازیهایی که علائق اجتماعی ما و فرزندمان را تقویت می‌کنند و رد پای مسئولیت‌ اجتماعی در آنها دیده می‌شود انتخاب کنیم.  البته لازمه آن است که سایر مباحث سواد رسانه‌ای را هم بدانیم تا بتوانیم انتخاب درست داشته باشیم. امروزه محتواهای رسانه‌ای متعددی داریم که تفکراتی را وارد سبک زندگی‌مان می‌کنند که از ارزش‌های ما چه به عنوان یک مسلمان و یک ایرانی بسیار دور هستند. برای مثال آنچه که به عنوان سبک رایج سایر کشورها تلقی می‌شود از خط قرمزهای ما محسوب شود و شاهدیم که گیم‌هایی که ساخته می‌شود عامداً آن ارزش‌ها وارد فرهنگ ما می‌کنند. گیمی که با زبان فارسی و عربی تعبیه شده و لباسها و پوشش‌هایی در جوانان می‌بینید که کاملاً با فرهنگ ما مغایر است و اسامی زهرا، رضا، علی، که فرزندانمان با آنها همزادپنداری می‌کنند در واقع تکنیک‌های اغنایی وجود دارد که مخاطب را قانع می‌کند که آنچه که به عنوان سبکی از زندگی به وی ارائه می‌شود را درست تلقی کند و متوجه تغایر آن با سبک زندگی خودش نشود. پس علاوه بر سبک خانواده و اطرافیان مشاهده می‌کنیم که یکی از مسیرهای انتقال سبک زندگی به طور جدی رسانه‌ها هستند که از این طریق آنگاره‌سازی این نوع سبک زندگی را در ما درونی می‌کنند. اگر بخواهیم اشاره کوتاهی به موضوع انگاره‌سازی داشته باشیم از کلام آقای پروفسور فرهنگی اقتباس خواهم کرد که: ما از پدیده‌های اطرافمان، تصاویر متعدد دریافت می‌کنیم مجموع این تصاویر، یک سازه در ذهن ما ایجاد می‌کنند که ما چیزی را به عنوان یک واقعیت بپذیریم و آن را به عنوان یک باور قبول کنیم و مطابق آن رفتار کنیم. این تصاویر متعدد بخشی از فضای زندگی ما بدست می‌آید بخشی از فضای مدرسه، جامعه خانواده و بخش عمده‌ای از رسانه‌ها حاصل می‌شود. از آنجا که رسانه‌ها قدرت تصویرسازی‌های متعدد دارند قادرند حجم بسیار بیشتری از تصویر نسبت به آنچه که از خانواده، فضای آموزشی، فضای فامیلی دریافت می‌کنیم از ذهن ما را به خود اختصاص می‌دهند. زمانی قادریم تفکری را به انگاره ذهنی تبدیل کنیم که حجم بالای تصاویر اعم از مثبت یا منفی در ذهن ما به خود اختصاص بدهند و هر کدام از تصاویر مثبت یا منفی که در ذهن ما بیشتر باشند قادرند تبدیل به انگاره ذهنی ما شوند. اگر قرار است در موضوع سبک زندگی به جامعه و فرزندان کمک کنیم، نیازمند تصویرسازی‌های متعدد از موضوعاتی هستیم که می‌تواند سطح زندگی را در ما زنده، اصلاح و یا حتی حفظ کند با توجه به دریافت حجم وسیع دریافت تصویر از رسانه ضروری است که فعالیت‌های رسانه‌ای دقیق داشته باشیم و اگر قرار است موضوعی را به فرزندانمان بگوئیم الزاماً، باید کلامی، زبانی و نصیحتی نباشد. از این رو می‌توان از محتواهای ساخته شده قبل با فوروارد کردن در معرض دوستانی قرار دهیم که علاقمند به این سبک علاقه اجتماعی هستند که این گروه هدف مدرسه، دوستان، فامیل و افرادی که مورد علاقه فرزندانمان را شامل می‌شود. در این نبرد رسانه‌ای هراندازه که محتوای بیشتری در قالب تصویر برای فرزندانمان خلق کنیم و در معرض دیدشان قرار دهیم مصونیت بیشتری را برایشان فراهم می‌کنیم.

جهت شناخت سبک زندگی در محتواهای رسانه‌ای یکسری راهکار وجود دارد. از این مراودات و آنچه که به عنوان هنجار و ناهنجاری معرفی می‌شود و براساس مصرف رسانه‌ای نوجوانان مطالعه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بسیاری از سریال‌های ترکیه‌ای که نوجوانان دنبال می‌کنند براساس آنچه که در کاراکترهای یک فیلم، گیم و ... می‌بینیم و آنچه که در فیلم تأیید و نفی می‌شود به عنوان یک سبک زندگی می‌توانیم بشناسیم. در بعضی از فیلم‌های آمریکایی می‌بینیم که برای موفق شدن یک دختر در مسیر زندگی دعا را در فضایی زیبا به نمایش می‌گذارند ولی در سریال ترکی می‌بینیم خانم بی‌سوادی با دمیدن بسیار منزجر کننده دعا کردن را به نمایش می‌گذارد. پس اینکه چه سبک زندگی تأیید یا پست نشان داده می‌شود در دل فیلم‌ها و سریال‌ها و کاراکترها چه در بازی و چه در فیلم و سریال به نمایش گذاشته می‌شود. وسایلی که در زندگی استفاده می‌شود جایگاه‌های منزلت اجتماعی و ... هر کدام به نوعی سبک زندگی را به ما معرفی می‌کنند و ما از طریق آنها قادر به شناسایی سبک زندگی موجود در آن فیلم و سریال می‌شویم و ارزش‌گذاری خواهیم کرد.

 

لیلا وصالی، معاون آموزش انجمن سواد رسانه ای و مدرس دانشگاه :از آنجا که در حوزه تخصصی حوادث و جنایی کار می‌کنم و از لزوم انتشار اخبار حوادث پرسیده  می‌شود.یکی از موارد، کاربرد این اخبار در آسیب‌شناسی اجتماعی است. برای مثال قتل‌های صورت گرفته در جنوب کشور بر اثر اختلافات قاچاق مواد مخدر و در قسمت‌های دیگر قتل‌های ناموسی است. اگر بخواهیم این جرائم را به عنوان سبک زندگی افراد ساکن در آن منطقه جغرافیایی در نظر بگیریم و مطالعه‌ای داشته باشیم می‌توانیم به این نتیجه برسیم که آن بافت فرهنگی آن منطقه به شدت متأثر است از آموزش‌هایی است که بخش عمده‌اش آموزش‌های رسانه‌ای است.

فاطمه شیخ علی زاده خبرنگار خبرگزاری رکنا :همانطور که خانم دکتر وصالی فرمودند قسمت مهم آموزه‌های شکل گرفته در رسانه‌ها و مدیا، تصویرسازی‌هایی است که در شکل‌گیری ارزش‌ها بسیار مؤثر است. برای مثال در برخی از قسمت‌های کشورمان به خصوص حاشیه شهرها از جمله حاشیه تهران، فرهنگ قلدر مآبانه و لات منشی ارزش محسوب می‌شود که می‌توان با ساختن مدیاهای کوتاه و قابل انتشار و فضاهای مجازی قابل دسترس رایگان، این فرهنگ را اصلاح کرد تا در جهت شناخت ارزش حقیقی سوق یابد. اگر فردی قدرت بازوی بیشتری داشته باشد فرد ارزشمندتری است؟ در غیر اینصورت چگونه می‌توان این تفکر را برای آن قشر آسیب‌پذیر جامعه باورپذیر کرد؟

مسئله دیگر اینکه قشر آسیب‌پذیر جامعه ما که در معرض آسیب بیشتر هستند رغبت کمتری در استفاده از رسانه‌ها و مدیاها دارند و در حقیقت منبع اخذ اطلاعات وآگاهی‌شان همین دایره کوچک اطراف، دوستان و خانواده هست که باید گفت یکی از مهمترین رسالت‌های رسانه در عصر حاضر ارتقای سطح  Qualityزندگی افراد این قشر، ایجاد رغبت در استفاده از رسانه‌هاست. رسانه‌هایی که مورد تأیید فرهنگ عمومی جامعه هست. شاید به دلیل فقری که در این مناطق وجود دارد وسایل الکتریکی و الکترونیکی کمتر باشد که اینگونه نیست. ضعف اطلاع‌رسانی رسانه‌ ما هست که منبع اخذ آگاهی آن افراد پیج‌های اینستاگرامی که با فالورهای بالایی شهرت پیدا کرده‌اند. ابزار دسترسی به مدیا وجود دارد ولی محتواهای مناسب جهت ارتقای سبک زندگی موجود نیست. وقتی که یک شخص با یک پیج می‌تواند آنقدر روی یک منطقه و یک قشر عظیمی از جوانان آن جامعه مؤثر باشد کار ما به عنوان یک رسانه سنگین‌تر و سخت‌تر می‌شود. ایجاد جذابیت و رغبت، گام اول و قدم اول برای اصلاح فرهنگ و باورهای آن قشر است. یکی از مسائلی که به عنوان خبرنگار حوادث مورد بررسی قرار می‌دهم، آن است که غالب افراد به رسانه‌ها بدبین هستند و عمده فعالیت رسانه‌ها و توجه افراد جامعه به رسانه افزایش یابد سپس به محتوای مؤثر پرداخته شود که در این میان فرهنگ‌سازی نقش برجسته‌ای ایفا می‌کند همانطور که گقته شد تأثیر رسانه در سبک زندگی افراد جامعه به شدت انکار‌ناپذیر است. حال با این ویژگی باید پرسید رسانه‌های تأثیرگذار کدامند؟ روزنامه‌ها؟ قطعاً با توجه به سابقه فعالیتم در همشهری و جام جم باید اعتراف کنم که از جامعه نسبت به اخبارمان فیدبکی نمی‌گرفتیم. رسانه‌ای که در حال حاضر تأثیرگذار است اینستاگرام است. مطلوب است که ما نیز اخبارمان را در قالب مدیاهای کوتاه مدت در پیج‌های اینستاگرام قرار دهیم.

سال گذشته تارنماهای نهنگ آبی و مومو بسیار رواج پیدا کرده بود که منجر به خودکشی چند نفر شده بود. از آنجا که رشته تحصیلی روانشناسی را گذرانده‌ام و در حوزه حوادث جنایی به ویژه آسیب‌شناسی امور زنان فعالم، از آموزه‌های اساتیدم به این باور رسیده‌ام که افرادی که صحنه‌ها و فیلم‌های خشن می‌بینند تمایل بیشتری به خشونت دارند. چرا که در ذهنشان عادی‌سازی می‌شود. از آنجا که اخبار و تصاویر خشونت‌بار بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می‌گذارد نباید در اختیار همه اقشار جامعه قرار گیرد و مخاطب فراگیر داشته باشد. مخاطب ما قشر کوچکی از جامعه را دربر می‌گیرد که قرار است. با آسیب‌شناسی اتفاقات نسبت پیاده کند در غیر این صورت اگر نویسنده اخبار جنایی، حواشی نباشیم این محتواها را نمی‌خوانم چرا که وقتی قادر به اصلاح ماجرا نیستیم دلیلی ندارد ذهنم را از اتفاقات خشن و منفی پر کنیم. بسیار معتقدند ریشه بسیاری از جنایت‌ها فقر است که امری انکارناپذیر است سارقین در اثر فقر دست به سرقت و در پی آن قتل و خشونت می‌زننداما آن چیزی که بیشتر از موضوعی به چشم می‌خورد فرهنگی است که در جوامع کوچک و بزرگ شکل می‌گیرد و منجر به بروز خشونت و جنایت می‌شود. برای مثال آمار زیاد قتل در جنوب و غرب کشور و آمار کم قتل در شهرهای مرکزی نمونه بارز این موضوع است. در فرهنگ شهرهای غربی و جنوبی استفاده از سلاح، امری طبیعی و متدوال است. باید اذعان داشت که به عنوان یک خبرنگار تأثیرگذار وجود زیرساخت‌های لازم برای آن خطه بسیار ضرورت دارد. باید در این زمینه با مطالعات علمی وسیع و عمیق در ارائه معیار و مطالب برای تهیه خوراک فرهنگی تلاش کرد تا افراد جامعه در نبود سلاح در خانه حس امنیت را داشته باشند. رسانه مؤثر بر فرهنگ و سبک زندگی این مردم باید مدت طولانی به موضوع بازخورد و کلیک و چشم انداز بی‌اهمیت باشد تا کم‌کم محبوبیت و مرجعیت خود را در این مناطق به دست آورد و تا اخبار سیاه‌نمایی کم‌رنگ‌تر و اخبار مؤثرتر جایگزین شوند.

در رابطه با میزان خشونت افراد مختلف جامعه باید گفت که انسان خوی درندگی ندارد بلکه خوی دفاع دارد. بروز خشونت در انسان به نوعی دفاع در برابر خطر تلقی می‌شود. در این میان تربیت و فرهنگ و آموزش به‌طور قطع در کنترل خشم بسیار تأثیرگذار است.

براساس مطالعاتی که در زمینه کنترل خشم داشته‌ام متوجه شده‌ام که در لحظه بروز این حس باید چه واکنشی انجام شود. آمار زیادی از خشونت و جنایت‌های اتفاق افتاده در جامعه به عدم مهارت کنترل خشم و عدم آموزش برمی‌گردد. یک مادر در وهله اول با اشراف بر مهارت کنترل خشم به دختر خود نیز این ویژگی اخلاقی را بیاموزد و بعد در نقش یک عضو رسانه‌ای در محتواهای رسانه‌ای روش کنترل خشم را به مردم بیاموزد. اگر محتواهای روانشناسانه به صورت قالب بندی و شعارگونه نباشد و نقش عمل در دل گفت‌وگوها نهادینه شده باشد می‌تواند در ذهن جامعه مثمرثمر باشد.

اگر خشم را واکنش دفاعی انسان بدانیم نحوه آموزش میزان کاهش ریکشن‌‌ها در کنترل خشم بسیار تأثیرگذار است که این امر مستلزم تمرین‌های زیادی است. آموزش‌هایی که بتواند فرد را به مرحله مطلوب برساند از وظایف محوله رسانه است تا از آن طریق به هدف نائل شود. آموزش مهمترین موضوعی که جامعه از فقدان آن در رنج است و نمونه‌های آن فقر را در سطح جامعه از نوع رانندگی، تا انتظار در صف و استفاده از وسایل حمل و نقل  عمومی می‌توان دید که بهره‌مندی از ابزار آموزشی رسانه می‌تواند نقش مهمی را داشته باشد.

خانم شیخ‌علی‌زاده: در راستای نکات اشاره شده خانم وصالی در موضوع ذاتی بودن یا نبودن خشم در انسان باید بگویم که محققی به نام آقای ریچارد داوکینگز به این موضوع پرداخته است که بسیاری از خصوصیات فرهنگی مانند ژن از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند که اسم آن را مم می‌گذارد، از آنجا که بعضی از خصوصیات رفتاری در بعضی از خانواده تکراری می‌شوند، از بدو تولد نوزاد نوع سبک زندگی را آنگونه که خانواده به او منتقل می‌کند، دریافت می‌کند. البته در گذشته و در دوران آقای داوکینگز بیشتر روایی داشت ولی در حال حاضر به دلیل پرمشغله بودن و کمبود وقت مادران و سپردن کودک به مهدکودک نوزادی که هنوز کنترل حرکتی ندارد را در برابر تلویزیون قرار می‌دهند و یکسری محتواهای انیمیشنی را در معرض دید کودک قرار می‌دهند. پس بسیاری از رفتارها و مباحث سبک زندگی از اوان زندگی رسانه دریافت می‌شود و موضوع عادی سازی خشونت، مواردی است که به واسطه رسانه‌ها بسیار تشدید شده است. آن چیزی را  که امروزه رسانه‌ها به ما نشان می‌دهند، اگر سی سال پیش نشان داده می‌شد حتماً با اعتراض جمعی از جوامع مختلف مواجه می‌شد. چرا که در منشور اخلاقی و اصول اخلاقی، حرفه‌ای روزنامه‌نگاری عنوان شده که رسانه به خصوص تلویزیون‌های رسمی اجازه نمایش تصاویر سخت و خشن را ندارد و این مهم شاید تا سی سال پیش رعایت می‌شد. اما همین که شبکه‌های اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشتند و با پدیده‌هایی چون شهروند خبرنگار و مانند آن مواجه شدیم افرادی که نه آموزش دیده‌اند و نه اصول اخلاق حرفه‌ای برایشان معنی دارد و تعداد بازخورد و ویوآنها را مجاب به اشتراک‌گذاری تصویر می‌کند و تضاد و برخورد را یکی از جذابیت‌های تصاویر می‌دانیم، رسانه‌های اجتماعی برای عقب نماندن از قافله نمایش آن تصاویر را شروع کردند که باعث تشدید عادی‌سازی خشونت‌ها شد. در گذشته غم‌های محدودی که بر ما عارض می‌شد را تا مدتی تحمل می‌کردیم و عوامل مختلف چون همراهی دیگران باعث می‌شد تا به تدریج از آن سوگ‌ها عبور کنیم ولی در حال حاضر در دورترین نقاط کشور اتفاق کوچکی که رخ می‌دهد مثل اینکه برای نزدیکترین خویشاوندها اتفاق افتاده و به همان اندازه ما را دچار سوگ و اندوه و خشم می‌کند که امروزه ما را با منابع خشم زیادی مواجه می‌کند در حالی که ظرفیت‌های فردی هر انسان بسیار محدود است و شاید ما را به افسردگی سوق دهد و خیلی اوقات احساس درماندگی و لاینحل بودن معضلات را داشته باشیم در حالی که در گذشته هم همینطور بوده است. در جریان زندگی غم و شادی در کنار هم هستند که متأسفانه امروزه برجسته‌سازی‌ها معمولاً از نقاط منفی صورت می‌گیرد که باعث می‌شود احساس یأس و ناامیدی در ما تقویت شود.

پس این محتواها اگر از طریق شبکه‌های اجتماعی و به انتخاب ما باشد و به طبق الگوریتم‌های ترسیم شده از مقدار بازدیدهای ما گزینش شود، ما را در معرض دید بیشتر آن سبک مطالب قرار می‌دهند. بخشی مربوط به اصلاح نوع مصرف رسانه‌ای است و بخش دیگر برمی‌گردد به کارتون‌ها و گیم‌ها که به دلیل سادگی فضا گیم می‌توانند بچه‌های سه تا چهار ساله را مجذوب منطق بازی کند. برای مثال بازی نشانه‌گیری به سیب که اگر کوچک در این بازی به اشتباه هدف‌گیری کند به جای سیب به فرد اصابت می‌کند، تصاویری مشاهده می‌کند که درصدهای زیادی خشونت را در برمی‌گیرد و بازی‌های دیگر از این قبیل دو سال پیش در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال در ابعاد بزرگ با تلویزیون‌های دیجیتال، بازی‌های داخلی بازتولیده شده از بازی‌های خارجی را به نماش گذاشته بودند که به وضوح اصابت تیر به بدن افراد را به نمایش می‌گذاشت. این درصد از تماشای خشونت باعث می‌شود تا مدتی احساس انزجار داشته باشیم ولی کم‌کم با تکرار آن تصویر عادی‌سازی اتفاق می‌افتد. لازم است که عنوان کنم آقای دکتر مولانا در تعریف انگاره آورده اند که، تصاویر متعدد ذهنی قادرند انگاره‌های ذهنی را بسازند. در مورد کلیشه‌سازی گفته می‌شود که هر چیزی که بسیار تکرار شود به کلیشه تبدیل می‌شود در کلیشه‌های ذهنی ما تفکرات غالبی هستند که ذهن ما اجازه فراتر از آن را به خود نمی‌دهد. چه در شکل مثبت و چه در شکل منفی دیگر نیازی به فکر کردن رخ نمی‌دهد. در شکل مثبت چون رانندگی که اگر قرار باشد با هر بار رانندگی تمام مراحل را فکر کنید و یادآور شوید خسته‌کننده است تا وقتی تبدیل به کلیشه ذهنی شود دست و پا اتومات کار خود را انجام می‌دهند و ذهن فرمان خود را بدون اینکه شما متوجه شوید صادر می‌کند.در شکل منفی هم دقیقاً همین اتفاق رخ می‌دهد  به آن معنی که  تصاویر منفی و خشونت بار و بسیار تکرار شوند تبدیل به کلیشه‌های ذهنی می‌شوند. حال ممکن است این تصاویر از قضا در  محیط زندگی اتفاق بیفتد چون خانواده، اقوام، اماکن خاص که این مهم در آنها درونی شده باشد و یا از طریق رسانه به وجود آید. برای مثال فرزند در خانواده‌ای آرام با پیشینه خانوادگی مطلوب تربیت شده باشد که رسانه در قالب بازی‌های کامپیوتری کلیشه‌های ذهنی را در فرزند ایجاد می‌کند که منجر به عادی‌سازی می‌شود. پس نکته مهم در عادی‌سازی خشونت و دیگر موارد، آن است که ما چه اندازه خود را در معرض چنین پیام‌هایی قرار می‌دهیم. همان‌‌طور که دوستمون گفتند از آنجا که کارشناس و آسیب‌شناس اخبار جنایی هستند فقط با هدف از قبل تعیین شده به بررسی این اخبار می پردازند چرا که متوجه هستند این اخبار تا چه اندازه بر روح و روان تأثیرگذار است؟

نکته دیگری که در رابطه با کارتون‌های قدیم و جدید باید به آن توجه داشت آن است که برای بررسی فیلم یا انیمیشن و درست یا نادرست بودن جهت مصرف ما به دور از هرگونه مطلق‌گرایی در انتخاب بازی یا کارتونی خاص باید گفت که ملاک‌های رده‌بندی سنی محتوای بازی‌ها و کارتون‌ها براساس درجه خشونت، مصرف مواد مخدر... است. در این میان باید به کانتکس هم توجه شود. مصرف‌کننده بررسی کند که این محتوای رسانه‌ای تا چه اندازه مورد نیاز است؟ اگر از بسیاری از افراد رده سنی ده شصت که در دوره جنگ به سر می‌بردند شاهد تجربه فضای جنگ و کشته‌ها و زخمی و تصاویر خشونت بار بودند بپرسید و بررسی کنید می‌بینید که کارتون‌های زیاد عاطفی وجود داشت مثل هاچ زنبورعسل، ساراکورو، حنا دختری در مزرعه و ... اما نکته مهم آن ماجرا آنجاست که در حالی که این کارتون‌ها خیلی اخلاقی و عاطفی بودند و نشان از قدرت فرد داشتند اما فوبیا و ترس از دست دادن پدر و مادر را در کودکان تقویت وتشدید می‌کردند.

و آن فیلم‌ها مطلقاً نادرست تلقی نمی‌شوند بلکه نکته ماجرا کانتکس پیام است. در کشورهایی که تفکر فرد محور و امانیت و لذت‌گرا هستند افراد به دنبال آن نیستند که به هر قیمتی در یک رابطه و زندگی بمانند و هر جا که احساس خستگی کنند، علی‌رغم وجود کودکان به راحتی از هم جدا می‌شوند و چون این تفکر پذیرفته شده این کودکان یا تک سرپرست و تک والد می‌شوند و یا به مراکز سرپرستی سپرده می‌شوند و برای اینکه این کودکان احساس ناامیدی و شکست نکنند یکسری کارتون‌ها برای تقویت حس احساس به نفس در این کودکان در آنجا ساخته می‌شود بنابراین کارتون‌هایی را می‌بینیم که بچه‌ها یا پدر و مادر ندارند یا تک والد هستند و چون بچه با دیدن آن کارتون‌ها همزاد پنداری می‌کند خود را قادر به مواجه شدن با مشکلات زندگی می‌بینند. حال همین کارتون وقتی در کانتکس کودکانی که هم پدر و هم مادر را دارند، ترس از دست دادن والدین را ایجاد می‌کند و پس نوع مصرف رسانه‌ای با یک توضیح مختصر می‌توانست از تجربه آن ترس‌ها جلوگیری کند و همزادپنداری دچار مشکل نشود.

در حال حاضر انیمیشن‌هایی را می‌بینید که نوجوانی اعم از دختر یا پسر با دوستی همراه که معمولاً هم جنس است به تنهایی کائنات را به هم می‌ریزد و مشکلات را حل می‌کند و با کمک موجودات تخیلی به این هدف می‌رسد. در این انیمیشن ردپایی از خانواده دیده نمی‌شود یا به نوعی دچار دردسر شده‌اند که باید توسط فرزند نجات یابد و یا نهایتاً اول کار مادری است که برایش آرزوی موفقیت می‌کند و در آخر از موفقیت فرزند مطلع می‌شود. پس این مدل چیدمان ناشی از آن تفکر امانیستی است که سبکی ایجاد کرده و در جامعه رواج یافته و پیامدهای خودش را دارد و به این شکل کنترل می‌شود. ولی ما در اینجا نیازمند محتواهای رسانه‌ای هستیم که با سبک زندگی خودمان چیدمان شده باشند. متأسفانه یکی از معضلات اصلی ما آن است که دست‌مان خالی است و محصولات انیمیشن و کارتون و فیلم و بازی‌های متناسب که جذاب، همراه با سبک زندگی و فرهنگ‌ها خیلی کم است و تولید باز‌یهای متناسب با فرهنگ ما همان بازی‌های ایرانیزه شده هستند و بستر فیلدی آنها با فرهنگ و ارزش‌های ما تناسب ندارن. این شرایط نشان می‌دهد در حال حاضر مجبور به استفاده از همین محتواهای در دسترس هستیم و شایسته است تفکر انتقادی را تقویت و مدیریت و پرورش دهیم یعنی تماشا کردن و مصرف آگاهانه.

باید کودکان را از بدو زندگی عادت دهیم که با مشاهده یک کارتون نقاط مثبت و منفی آن را برای خود مرور کنند و نقاط قوت و ضعف آن محتوا را بیان کنند و آنها را در دیدن بازی و محتوا همراهی کنیم. خیلی اوقات اگر بر مبنای تفکر انتقادی انتخاب کنیم شاید بسیاری از محتواها کنار گذاشته شود و محتواهای رسانه‌ای جدیدتری برایمان ایجاد شود. باید اعتراف کرد که در صداوسیمای کشورمان هم محتواهایی پخش می‌شود که متعجب می‌شویم. برای مثال کارتون "مادر پلوتو" نود سال پیش ساخته شده بود که تلویزیون ما پخش کرد. کاراکتر این کارتون قدمت نود ساله دارد در 50 اینیمیشن از آن استفاده شده است. از آنجا که بچه‌ها با کاراکترها بسیار احساس همزادپنداری می‌کنند و می‌توان آن را بر کاراکترهای بازی‌ها، فیلم، انیمیشن و هر آنچه که به عنوان محتوای رسانه‌ای جدید در اختیارشان قرار می‌گیرد، می‌توان تعمیم داد. اساساً یکی از اهداف اصلی ساخت سریال به خصوص سریا‌ل‌های پر قسمت آن است که افراد با شخصیت‌های داستان ارتباط عاطفی برقرار می‌کنند و هر سبک و تفکری که از طریق آنها ارائه شود به عنوان تفکری درست می‌پذیرند. برای مثال اگر در دل یک بازی ببینند که کاراکتر محبوب شما با کسی در افتاده است طرفدار کدام خواهید بود؟ قاعدتاَ حق را به کاراکتر محبوبمان می‌دهیم. برای مثال در سریال فرار از زندان، قطعاً طرفدار مجرمین هستند نه پلیس‌ها و دلیل آن ارتباط عاطفی با کاراکتر مجرمین است در تمام دنیا حق مالکیت پدر و مادر بر فرزند یک مالکیت پذیرفته شده است که به راحتی در کارتون مادر پولتو سلب می‌شود. بچه‌هایی که این تفکر را به واسطه دیدن مکرر این کارتون بزرگ شدند چگونه حق مالکیت را می‌آموزند؟ ولی امروز رسانه‌هایی را داریم که با تفکرات امانیستی، سرمایه‌داری ساخته شده‌اند در حالی که نظر ما مسئولیت اجتماعی است. البته باید عرض کنم که تفکر مسئولیت اجتماعی الزاماً متعلق به کشور ما یا مسلمانان ... نیست. تمام ادیان الهی و حتی افراد لائیک ممکن است معتقد به تفکر مسئولیت اجتماعی باشد.

احساس مسئولیت از حیوانات تا انسان‌ها و نسبت به دیگران و تأثیر رفتار بر ما و دیگران، نشأت گرفته از مسئولیت اجتماعی است. متأسفانه در حال حاضر کارتون و انیمشین‌ها بدون کوچکترین بررسی و آنالیز در زمینه نوع انتقال پیام چه در رسانه‌های رسمی و چه در رسانه‌های غیررسمی از قبیل نمایش‌های خانگی مورد استفاده قرار می‌گیرند. در حالی که گیم‌های داخلی یا خارجي خوب و مناسب وجود دارد. در این میان علاوه بر اینکه نقش مسئولین را در تولید محتوا و ساخت برنامه‌های مورد نیاز خانواده‌ها بسیاری جدی می‌بینم. بحث رژیم مصرف رسانه‌ای را هم بسیار مهم می‌دانم. خانواده‌ها قادرند با افزایش شواهد رسانه‌ای خود تا حد زیادی از این خشونت‌ها و معضلات اخلاقی را کم کنند و انتخاب‌گر باشند. حرف اصلی سواد رسانه‌ای آن است که پذیرنده صرف و مخاطب منفعل نباشیم و با آگاهی انتخاب کنیم.

نکته آخر آن است که شاید لازم بود که در ابتدا مبنای سبک زندگی یا Lifestyle را بگوییم. بحث آن است که خیلی اوقات یادگیری نکات مرتبط،  نیازمند زمان است که متأسفانه با مباحث بسیار مهمی که برای همه اهمیت دارد و همچون ادوار قبل مختص علاقمندان علم ارتباطات و فضای روزنامه‌نگاری نیست. ولی امروزه همه مردم به نوعی هم رسانه هستند و هم مخاطب رسانه و در دو نقش ارسال کننده و دریافت‌کننده پیام ایفای نقش می‌کنند. پس همه ما به علم و اطلاعات این فضا نیاز دارین ولی خیلی اوقات با سواد رسانه‌ای کلیشه‌ای برخورد می‌شود و در حد دو ساعت برگزاری نشست سوادرسانه‌ای اجرا می‌شود. سواد رسانه‌ای یک علم است که در نهایت باید بر یک شمع منتهی شود که در اثر تجربه و تکرار قابل حصول است. سوادرسانه‌ای مهارتی است که به واسطه یکسری آموزش‌ها و مهارت و تکرار و تمرین در محتواهای گوناگون تا شم حاصل شود و این مهم به سرعت دست یافتنی نیست که زمان بر است و آزمون و خطا دارد که به غیر از آموزش‌های ضروری، باید محتواها و تحلیل و ارزیابی‌ها مدام تکرار و تمرین شود تا مفید و قابل استفاده باشد. نمونه‌های بسیار زیادی از سبک زندگی وجود دارد که فرصت ارائه نیست. اما چه در بازی و چه در کارتون‌ها نمونه‌های بسیاری وجود دارد که خانواده‌ها به هنگام نصب بازی و یا پخش کارتونی برای فرزندشان حتماً می‌توانند بسیاری از این موارد را تشخیص دهند و نکته مهم دیگر ماجرا آن است که متأسفانه خیلی اوقات بازی‌های آنلاین قابل کنترل نیستندو در میان ان تبلیغاتی پخش می‌شود که غیرقابل باور است که گیم کودکانه قابل کنترل نیستند و در میان آن‌ تبلیغاتی پخش می‌شود که غیرقابل باور است که گیم کودکانه قابل نمایش باشند. پس در جاهایی باید خودمان وارد میدان و کنترل شویم تا سبک زندگی مطلوب را با اراده و اختیار خود انتخاب کنیم.

پیاده سازی و ویرایش اولیه:احترام السادات قدیمی وحید

تایپ:هما خراسانی

ویرایش نهایی:مهرداد امیررضایی رودسری

 

 

 

 

 

 

 

 

تعداد بازدید : ۴,۳۹۸
(دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱) ۱۳:۱۸
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید